♥●•٠·˙سایت تفریحی ♥●•٠
طنز . عکس . خبر و کلی مطالب جالب
   

 

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا...دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد

و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد... بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن... اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه... اونوقت... اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو تمییز بنویسم...
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد...



تاریخ: جمعه 18 اسفند 1391برچسب:معلم عصبانی, فقر بیداد میکند,
ارسال توسط حسین

 

   

خبرآنلاین - بیش از یک چهارم مردم جهان با آئین های شرق آسیا از قبیل هندوییسم، بودیسم، تائوییسم، سیک و غیره روزگار می گذرانند. برخی از هیجان انگیزترین معابد دنیا متعلق به این ادیان است. این معابد هر کدام به دلیلی چون غیر قابل دسترس بودن، زیبایی ، قدمت و جلال و جبروت مورد توجه اند.

در گزارش زیر به 10 تا از جالب توجه ترین معابد شرقی نگاهی انداخته ایم:
 
معبد لانه ببر

این معبد که در بوتان قرار دارد از مقدس ترین مکانهای بوایی ها است که بر طبق افسانه ای یکی از گوروهای بودای که به بودای دوم معروف است از فراز صخره ببر به آرامش رسیده است هم اکنون این معبد محل خلوت و تمرکز راهبان است.

 


معبد وات رانگ خان

این معبد که در تایلند قرار دارد یکی از معابد متفاوت بوداییان است که به رنگ سفید عاجی ساخته شده و هنوز در حال تکمیل است این معبد بسیار زیبا و چشم نواز است.

 
 
برای مشاهده بقیه به ادامه مطلب بروید.....


ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 18 اسفند 1391برچسب:جالب ترین معابد جهان,
ارسال توسط حسین
   

 

 

بعد
از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فروریختن برج های دو قلوی معروف
آمریکا شد ، یک شرکت  ، از بازماندگانی که در این دو برج کار میکردند و  از
این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از اتفاقاتی که باعث شد
زنده بمانند بیان کنند .



به ادامه مطلب مراجعه کنید



ادامه مطلب...
ارسال توسط حسین
تکرار داستان در واقعیت
در ابتدای قرن ۱۹ داستان نویسی که بیشتر داستانهای ترسناک مینوشت . به نام ادگار آلن پو داستانی به این مضمون نوشت : یک کشتی در دریا غرق میشود. فقط ۴ نفر از میان مسافرانش زنده می مانند.. به سبب طی شدن روزهای متوالی ۳ نفر دیگر تصمیم میگیرند فرد جوانتر که نامش ریچارد پارکر بود را کشته و بخورند. در عالم واقع و در سال ۱۸۸۴ کشتی باری به نام فوندرد میگوبینتا در دریا غرق شد و تنها ۴ نفر از مسافران زنده ماندند. ۳ نفر از مسافران اقدام به قتل عضو جوانتر گروه نموده و اسم آن جوان ریچارد پارکر بود....
Ajib 04.jpg
  ==  ==  ==  ==  ==



تاریخ: جمعه 18 اسفند 1391برچسب:تکرار داستان در واقعیت,
ارسال توسط حسین

 

   

چهره‌های زنانه به چهره مردانی با سبیل چخماقی و نوجوانان کک ‌ومکی با پوزخندی بر چهره تبدیل می‌شوند... خیلی جالبه، نه؟


 

این آمیختگی تصاویر توسط میشل ریناود، گرافیست حرکتی فرانسوی با عکس‌های سیاه و سفیدی که توسط مایکل جانگ، ‌عکاس آمریکایی گرفته شده، به وجود آمده است.

تا بارگزاری کامل تصویر شکیبا باشید

گروه سایت های قاره بزرگترین مرجع نیازمندی ها در کشور




تاریخ: جمعه 18 اسفند 1391برچسب:عکس صدها چهره در یک صورت,
ارسال توسط حسین

دوقلوهایی با سرنوشت مشابه

سرنوشت اغلب دوقلوها بسیار شگفت انگیز است . اما سرنوشت دوقلوهای اهل اوهایو دارای بیشترین شگفتی است. دوبرادر دوقلو بعد از تولد از هم جداشده و به خانواده های جدا سپرده شده اند. هر دو خانواده نیز نام جمیز را بر انها گذاشتند و از اینجا سرنوشت شگفت انگیز انها شکل میگیرد. هر دو جمیز به یادگیری علم حقوق علاقه داشتند. هر دو دنبال نجاری و مکانیکی بودند. هر دو با زنی به نام لیندا ازدواج کردند. هر دو نیز اسم بچه هایشان را جمیز آلن گذاشتند. این بچه ها نیز ازدواج کردند. نام زن هر دو هم بنی بود هر دو مرد نیز زنانشان را طلاق دادند. تا اینکه این دو بچه بعد از ۴۰ سال همدیگر را یافته و بعنوان شریک تجاری با هم مشغول به کار شدند...
   Ajib 03.jpg
==  ==  ==  ==  ==



تاریخ: جمعه 18 اسفند 1391برچسب:دوقلوهایی با سرنوشت مشابه,
ارسال توسط حسین
   

حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو

موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جون

نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود

تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !

باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم

به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم

گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها

===========

گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی

که شب برم به مهمونی
گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین

یه کمی به من سواری می دی ؟!
نه که نمی دم

چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم

اما تو چی ؟
نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه

در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه

پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری ،از اون بالا

نگاه می کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوی ! بی حیا

برو خونه تون تورا بخدا
دختر ریزه میزه

حسابی فرز وتیزه
اما تو چی ؟

نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه

نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟

من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ؟
نه جانم

چرا نمی ای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب

اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه


حسنی یهو مثه جت
رسید به یک کافی نت

ان شد ورفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!

هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟

تو دنیای مجازی
علافی کرد وبازی

خوشحال وشادمونه
رفت ورسید به خونه

باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام

چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام

حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو

درست وراست وریس کرد
رفت و توو کوچه فیس کرد

یه زن گرفت وشاد شد
زی زی شد و دوماد شد




ارسال توسط حسین
آخرین مطالب